چند سال پیش در یک مجلس روضه شرکت کرده بودم که یک مداح پیر مردی اشعاری خواند وخیلی زیبا بود چون پیرمرد بود وازحفظ خواند ازاو تقاضا نکردم که شعررابرایم بنویسد یا...والان شایدبیش از ۱۷ سال ازآنزمان میگذرد وهمچنان لذت اشعارش را حس میکنم

لذا بنده حقیر بابضاعت ناچیزی که در زمینه سرودن شعردارم ازوزن و قالب و سبک آن غزل ناب الهام گرفته وابیات زیر را تقدیم میکنم

بسم الله الرحمن الرحیم

آتش اندر دامن طفلان و لبهای حسین

هر دو سوزانند اما این کجا و آن کجا

 

اسمعیل اندر منی و اکبر اندر کربلا

هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا

 

هاجر اندر مکه و زینب درون قتله گاه

هر دو حیرانند اما این کجا و آن کجا

 

اسمعیل اندر صفااصغرسردست حسین

هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا

 

حیدراندر باغ کوفه زینبش در کوچه ها

هر دو گریانند اما این کجا و آن کجا

 

کوفیان ازبهر غارت کودکان ازترس جان

هردودوانند اما این کجا و آن کجا

 

حر بنزد شاهدین و عابدین در شهرشام

هردو مهمانند اما این کجا و آن کجا

 

ماه اندر آسمان و راس شه اندر تنور

هردو تابانند اما این کجا و آن کجا