دعایی که امام حسین (ع) به امام سجاد(ع) آموخت..

از حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام روایت شده است که می‌فرمایند “پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه سلام الله علیها آن را به من آموخت فراگیر تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر تو وارد می‌شود و پیش‌آمدهای عظیمی که رخ می‌دهد آن‌را بخوانی.”

متن دعایی که حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا به فرزند خود امام سجاد(ع) آموخت به شرح زیر است: 

از حضرت زین‌العابدین علیه السلام روایت شده که می‌فرمایند: “پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخم‌هایشان خون، فوران می‌کرد، فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه علیها السلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله صلی الله علیه و آله و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد می‌شود و پیش‌آمدهای عظیمی که رخ می‌دهد آنرا بخواند.”

 

سپس فرمود: بخوان:

 

بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی

حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ

یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ،

یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.

(دعوات، قطب‌الدین راوندی، ص۵۴)

برگرفته از سایت : هراز نیوز

 

حضرت علامه حسن حسن زاده آملی حفظه الله تعالی

مدتیست که خیلی ازبینندگان محترمی که در وبلاگ این حقیر داستان ملاقات خصوصی

بنده با حضرت علامه حسن زاده آملی رو میخونن، از من میخوان تا زمینه ملاقات ایشون

با حضرت علامه رو فراهم کنم  که گاهی همراه با خواهش هست.

وبعضیها هم از من درخواست کمک درزمینه بطلان سحرو جادو و...دارن

خدمت این عزیزان باید عرض کنم که: ......

ادامه نوشته

اساتید من

دقیقا ۱۰ مهرماه ۱۳۷۰ بود که رسما دروس حوزوی را شروع کردم

یادش بخیر روز اول در حجره ای نمور و تاریک و بسیار خاک آلود با قدمت بیش از شاید

۳۰۰ سال روی فرشی که ازجنس نمد بوده  دو زانو نشستم ودر مقابل پیرمرد سیدی بود

جناب سید علی اکبر موسوی و کتاب امثله از جامع المقدمات را شروع کردم

.....وسالها گذشت تااینکه آخرین روز تحصیلی حوزه  ۳ خرداد ۱۳۸۳ بود که بعدازآن

همراه باخانواده راهی شمال شدیم و در روستای چاکسر از توابع محموداباد مشغول انجام

وظیفه خطیر تبلیغ شدم

در خلال این سالها اساتید زیادی بودند که در محضرشان زانوی ادب زدم و از خرمن اندوخته

اخلاق و ادبشان خوشه های علم و معرفت چیدم

تعدادشان زیاد است اما طبیعتا برخی شاخص بوده و در روحیه و زندگی من تاثیر بسزا داشتند

اینجانب برسم ادب و احترام نام بعضی ازاین عزیزانی که تاثیربسزادرمن داشتند را بیان میکنم:

۱- حضرت آیت الله حاج محمد سلیمانی کوتنایی(قائمشهری) ایشان سرپرست حوزه علمیه

امام صادق روستای کوتناهستندبنده دروس مقدماتی چون الهدایه . الصمدیه. سیوطی.حاشیه

. معالم. مختصر و بخشی ازکتاب شریف لمعه و شرح لمعه رادر محضرایشان تتلمذ کردم

اخلاق و رفتار بی نظیر و تواضع سرشار ایشان درس بزرگی بود برای من درزندگی

۲-جناب حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب  اینجانب مدت ۳ سال در محضر ایشان تاریخ

اسلام و تحلیل تاریخ و تاریخ ادیان وملل را شاگردی کردم ایشان استادی خبره و بینظیرند

ایشان گاهی درتلویزیون مخصوصابعدازبخشهایی ازسریال مختارنامه صحبت کردند

۳-جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتراحمدعابدی که اینجانب ۳ سال در محضرایشان عقائد

اسلامی و کلام را آموختم همچنین حدود ۲ سال دردرس خارج فقه ایشان شرکت کردم

ایشان دردوران دفاع مقدس فرمانده لشگربوده و بیش از حدود ۹۴ ماه حضور در جبهه

در کارنامه عمل ایشان است مجروح جنگی و جانباز بوده و بخاطر بعضی عملیات برون مرزی

از مقام معظم رزهبری نشان لیاقت و فتح دارند

بایدایشانرادربرنامه  این شبها  دیده باشید ازنشانه های ظاهری ایشان قطع بودن

 ۳ انگشت دست راست ایشان است که یادگار دوران جنگ است

۴-جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علیرضا پناهیان اینجانب مدت ۳ سال در

 محضرایشان در مرکز تخصصی تبلیغ فن خطابه و روش سخنرانی دینی را آموختم

استادی بسیاربسیارزرنگ تیزبین ژرف  نگر و پاک فطرت که در بنده تاثیرزیادی داشت

هوش و زکاوت ایشان مثال زدنیست

۵-مرحوم حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالله ضابط مدت ۳ سال باایشان انس داشتم

فن خطابه و شیوه سخنوری و روایت از شهدادغدغه ایشان بود

وقتی ایشون رو میدیدم یاد شهدا می افتادم

تاثیرروحی ایشان در بنده زیاد بود 

۶-و اساتید معظم دیگری که ازذکرنامشان صرف نظر میکنم

اما دربین این اساتید محترم دو نفر بهترین استاد من بودند که در زندگی من تاثیر داشتند

که نام و تصویر ایشان در ادامه مطلب هست:...

.............

 

 

ادامه نوشته

چرا باید بگوییم : امام خامنه ای؟؟!!!

ده سال هر کاری کردیم ، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد ! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود . چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست

ادامه نوشته