پیشلطیفطلعتعشقیمتمهشکستهشد
گویند در نجف اشرف عربی فقیر گربه ای را گرفته پیش طلبه ای آورد و گفت: به من کمک کن و این گربه را ازمن بگیر و به اندازه یک وعده غذا بمن کمک کن
طلبه گفت: من گربه نمیخواهم اما مقداری به تو کمک میکنم
فقیر گفت: نه نمیشود من گدا نیستم پس این گربه را در عوض بگیر
طلبه هم گربه را گرفت و رها کرد وبه او کمک کرد
فردای آنروز دید عده ای عرب پشت حجره او صف کشیده اند و هرکدام گربه ای در دست دارند وبه طلبه میگویند:
در شهر شایعه شده که تو گربه میخری پس بیا و گربه ماراهم بخر
پیشلطیفطلعتعشقیمتمهشکستهشد
پیشبنفشهخطشگبچمننهفتهشد
شبعیشمنغمگینبمحنتصبحگشت اما
بلطفگهگهینتمیشکیبدقلبغمزارا
مرحوم نراقی گوید:
شبعیشمننهفتهگشتبغم
گلعیشمننهفتهگشتبخار
منعمنکمکنکهمستستمیقین
منعممفلسصفتهستمیقین
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم دی ۱۳۸۹ ساعت 14:36 توسط محمودکندلویی لاریجانی
|