پست ثابت
پروفایلم فعال هست
سلام - لطفا حتما از این پست دیدن کنید
برخی از سخنرانیهای حقیرآماده جهت دانلودباذکرموضوع:
۲-خطبه های نمازجمعه شهرستان محمودآبادتوسط اینجانب درتاریخ10-9-89
لینک بقیه سخنرانیهای اماده برای دانلود در ادامه مطلب
پروفایلم فعال هست
سلام - لطفا حتما از این پست دیدن کنید
برخی از سخنرانیهای حقیرآماده جهت دانلودباذکرموضوع:
۲-خطبه های نمازجمعه شهرستان محمودآبادتوسط اینجانب درتاریخ10-9-89
لینک بقیه سخنرانیهای اماده برای دانلود در ادامه مطلب
کلاس سوم ابتدایی بودم
طبق معمول معلم ما ستار محمودی بود
ایام مصادف بود با ماه محرم
طبق معمول شبها همه ما بچه ها میرفتیم مسجد محله(روستای کندلو) و بسهم خودمون هم عزاداری و سینه زنی میکردیم و هم از فرصت استفاده کرده کلی در فضای خوف انگیز و تاریک اطراف مسجد قایم باشک بازی میکردیم
اینکه میگم خوف انگیز از این جهت بود که هنوز روستای مااز نعمت روشنایی برق برخوردار نبود
و اطراف مسجد تاریک و وحشتناک بود
بگذریم
آقای ستار محمودی یکروز منو خواست و از من سوآل کرد آیا شما شبها به مسجد میرید؟
ومن با شوقی وافر گفتم: بله میریم و من نوحه هم میخونم(بخیال اینکه منو تشویقم کنه)
معلم چهره در هم کشید و بالحنی اعتراض آمیز و عصبانی گفت: غلط میکنید میرید مسجد مگر شما درس و مشق ندارید؟؟
بعد بمن گفت چون تو نوحه خونی برو ولی اسم تمام بچه هاییکه شب میآن مسجد رو بنویس و فردا بمن بده
ماموریت سختی بود
فردا آقای معلم منو بدفتر احضار فرمودند و لیست رو ازمن خواستند
ومن دروغی بسیار بزرگ تحویل آقای معلم دادم و گفتم: هیچکس مسجد نبود
غافل از اینکه آقای معلم شخص دیگری رو هم مامور کرده بود خانم ....که نمیخوام اسمشو ببرم
اون دختر خانم اومد و همه رشته های منو پنبه کرد و من شدم و آقای معلم
ایشان منو بحیاط مدرسه بردند و تادر توانشان بود کتکم زدند
بعد بمن گفتند ازفردااگر دروغ بگی داغت میکنم
حالا من بودم و لو دادن بچه ها و کتک آقای معلم و....
مجبور شدم فردالیستی تهیه کنم فقط مد نظر داشتم که از هر خانواده اسم یک نفر رو بنویسم
بنوبت
چند روزی گذشت و بچه ها روز کتک میخوردند که چرا شب به مسجد میرفتند
عجب معلمی بود!!! خب بچه ها کجا میرفتن؟؟ وقتی اهل منزل همه میرفتن مسجد؟ بچه های خردسال
در آن خانه های قدیمی در فصل زمستان در هوای سرد کوهستان .... باید چکارمیکردند
یادش بخیر
پسر عموی شهید من که خیلی منو دوست داشت و مشوق من برای اجرای مداحی بود خیلی هم مرد قاطع و بقول خودمونیها سیاستی بود
درعین حالیکه زیاد دوستش داشتیم زیاد هم ازش میترسیدیم
دخترخانمشون که الان از دبیران موفق هستند یک شب منزل ماندند و هرچه ایشان اصرار کرد که چرا مسجد نمیآیید ایشان چیزی نگفت
بالاخره براثر اصرار زیاد گفت که: محمود اسم مارو مینویسه و میده به معلم و...
پسرعمو منو صدا زد وقتی نگاش کردم فقط اخمی کرد و گفت: محمـــــــــــــود راست میگن؟؟؟
همین
دیگه هیچی نگفت
ومن لیست رو پاره کردم و تمام شب را بادلهره و اضطراب به صبح رسانیدم که فردا چه خواهد شد
اگر معلم از من لیست بخواهد چه کنم؟...
و خوشبختانه گویا معلم دیگر.... سراغی نگرفت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ . ن : 1- چرا معلم همچه خواسته ای داشت؟؟؟!!!!
2-پسر عموی من چرا فقط به یک برخورد بامن بسنده کرد؟ چرا بفکرشون نرسید برن و با معلم صحبت کنند؟؟!!!!
3-چه کشیدیم از دست معلمین عزیزمان....
طبیعتانام وبلاگهای من و جاهاییکه بانام خودم نظردادم ونیز عزیزانی که نام وبلاگ مرالینک کردند مشاهده شد
اماچند خبر بانام من در فضای نت موجود است که برای خودم جالب بود
----مثلا تبیان دراین لینک http://www.tebyan-babol.ir/main.asp?id=23705 خبری را با عکس من درج کرده که من هرگز به آن مجتمع یادبیرستان نرفتم وحتی یکبار هم آنجا سخنرانی نکردم فقط ۱۰ روز قبل ازمن جهت سخنرانی دعوت کردند که من نپذیرفتم
-----یا مثلا بازهم تبیان در این لینک http://www.tebyan-babol.ir/main.asp?id=21823 خبری را درج میکند که اصل خبر درست است ولی مطالبی را که از حقیر بعنوان موضوع یا مطالب سخنرانی درج کرده کذب محض است واینگونه سخنانی را هیچگاه حتی یکبار نگفتم (البته محض اطمینان خاطریکبارتمام سخنرانیهای ضبط شده خود در ماه محرم ۸۸ را گوش کردم وچنین چیزی نگفتم)
حقیرازوقتی سخنرانی راشروع کردم تمام سخنرانیهای رسمی و غیررسمی خودم راضبط کرده ومیکنم حتی سخنرانیهای ۵ دقیقه ای خودم را دارم چه زمانیکه بانوارکاست وضبط صوت کوچک بوده و چه حالا که باموبایل اینکارراانجام میدهم
-----یامثلا در این لینک http://www.parset.com/News/ShowNews.aspx?Code=483531 که به نقل از خبر گزاری ایکنا گزارش میدهد اصل خبر درست است ولی مطالب و موضوعاتی که مطرح میکند بنده نه اینجا ونه هیچ جای دیگر چنین صحبتهایی نکردم بلکه تماما در مورد ارزش حضور زن در منزل صحبت کردم وهیچ صحبتی در مورد حجاب نداشتم
-----ودر این لینک http://salazaramol.blogfa.com/post-2.aspx نیز در فراز آخرش مطلبی را بر نوشتارم اضافه کرده بودند که باتذکر بنده اصلاح شد
اخیرا گویا بنام بنده در بعضی از وبلاگها نظر درج میکنند که از مدیران وبلاگ انتظار میرود اگر برایشان نامانوس یا عجیب بود حتما از اینجانب سوآل کنند
گویند در نجف اشرف عربی فقیر گربه ای را گرفته پیش طلبه ای آورد و گفت: به من کمک کن و این گربه را ازمن بگیر و به اندازه یک وعده غذا بمن کمک کن
طلبه گفت: من گربه نمیخواهم اما مقداری به تو کمک میکنم
فقیر گفت: نه نمیشود من گدا نیستم پس این گربه را در عوض بگیر
طلبه هم گربه را گرفت و رها کرد وبه او کمک کرد
فردای آنروز دید عده ای عرب پشت حجره او صف کشیده اند
.....
.