همسر او باشید نه مادر او !

یکی از بزرگترین خطراتی که شکل گیری رابطه شما را تهدید می کند،

این است که زنان در جایگاه مادر قرار می گیرند.

علاقه زیاد در ابتدای نامزدی و عقد باعث می شود شما مدام در کنار یکدیگر باشید

و از یکدیگر حمایت و مراقبت کنید. این مساله با توجه به این که زنان به طور ذاتی

مراقبت کننده هستند باعث می شود که گاهی نامزد یا همسرشان را مثل کودک ببینند

و در جایگاه مادر او قرار بگیرند.

 

 

بقیه در ادامه مطلب   لطفا

ادامه نوشته

ملاقات رهبری باعلامه حسن زاده آملی

مهدیه

کامنت یکی از برادرزاده های عزیزم وجوابیکه درحدبضاعت اندک خودم دادم

سلام عموجون,بااینکه خدا همه چیزمه و میدونم قادرمطلقه ولی یه وقتایی فکرکردن به آینده عذابم میده,حتی آینده نزدیک,چیکارکنم که غصه آینده رو نخورم[تشویش]     شرمنده که همیشه مزاحمتونم[خجالت]

پاسخ:

سلام
البته ترس ازآینده یک امر طبیعیه مخصوصا برای فردی مثل شما وموقعیتی که دارید
انتظارنداشته باشیدکه این ترس ازبین بره
ازطرفی امید رو در خودتون تقویت کنید که باتقویت امید ترس در شما تعدیل میشه
بعبارتی بجای ازبین بردن ترس امیدرادرخودتون زنده وتقویت کنیدکنید
برای ازبین بردن تاریکی کافیه که شمعی روشن کنیدتاریکی خودبخودازبین میرود چون تاریکی وجود ندارد بلکه وجودنداشتن نور یعنی تاریکی
همینکه نورآمددیگه تاریکی نیست
ترس درشماوجودنداردوقتی امیدنیست احساس ترس هست
برای تقویت امید باید از مغزتون شروع کنید فکرتون رو نسبت به هرچیزی مثبت کنید
اوائل سخته ولی باتمرین اینحالت درشماتقویت میشه همه چیز به طرز نگاه وفکرشمابستگی داره حتی سرنوشتتون حتی خوش شانسی وبدشانسی
حتی وقتی منچ بازی میکنید تاس راکه می اندازید طرز تفکروروحیه شما در اینکه 6 بیارید یانه تاثیرداره
برای اینکه مغزمثبت نگربشه بایدغذای خوب داشته باشه  وغذای مغزشمانگاه شماوبینش شماست
سو ظن به افراددیگر،حسادت،تحقیردیگران،توقع ازدیگران و...مغزشمارو خراب میکنه وباعث میشه درحصارکینه هازندانی بشه و....مشکلات پدیدمیآد
پس:قدم اول:همه مخلوقات عالم رامحترم بشماریدوبه کسی یاچیزی بدیده تحقیرنگاه نکنیدتافکرتون آزادبشه وبتونه خوب بیندیشه
قدم دوم:همانطورکه هیچ چیزیاهیچکس نبایدتحقیربشوندخودتان هم مثل آنهانبایدتحقیربشید پس خودتانرانیزمحترم بشماریدیعنی منتظرلطف کسی نباشیدوازکسی توقع نداشته باشید
وقتی ازکسی غیرازخدا توقع دارید یعنی دست گدایی بسمت غیرخدادرازکرده وخودراتحقیرکردید

لذا نباید متوقع ازکسی نباشید(نه اینکه ازکسی چیزی نخواهید بلکه متوقع ولوس نباشید)
قدم سوم:بادوکارقبلی آزادی رابدست میآورید وقتی آزادی آمداندیشه شماخالص میشودووقتی اندیشه خالص شد مثبت میشودووقتی مثبت شدامیدوارمیشودووقتی امیدآمدترس مفهومی ندارد

خلاصه اینکه بامحترم شمردن وآزادگذاشتن دیگران ،فکرخودتانراآزادمیکنید یعنی بقولی عامیانه  از نخ دیگران بیرون میآییدومیرید تو نخ خودتون

نکته مهم:وقتی همه راآزادبگذارید که زندگی خودشانرابکنند نه اینکه باب میل شما باشند، دراینصورت شمانیزآزادی بدست میآرید
وقتی آزادی آمدامیدروشن وترس خاموش میشود


تبصره مهم :

البته آزادگذاشتن دیگران به این معنانیست که به آنهااجازه تجاوز بدهیم
منظوراینکه بگذاریم خودشان برای خودشان باشند  نه اینکه توقع داشته باشیم برای ماوباب میل ماباشند
تمام مشکلات مابخاطراینست که نمیخواهیم بگذاریم مردم برای خودشان زندگی کنند