از ماست که بر ماست

اصحاب  یعنی   یاران

انصار  هم یعنی  یاران

همانطور که ملاحظه میکنید هر دو  کلمه  "اصحاب" و "انصار"  یعنی " یاران" اما با این تفاوت که:

 

اصحاب به آندسته از یارانی گفته میشود که همراه شخص یا شیئ یاری شونده باشند

انصار به آندسته از یارانی گفته میشود که از لحاظ زمانی ومکانی باشخص یاری شونده مساوی نباشند

بعنوان مثال:

کسی که در زمینی کار میکند افرادی که بااو هستند وکمکش میکنند اصحاب او وآنهایی که ازراه دور بطرق مختلف به او کمک رسانی میکنند انصار او هستند

 

نکته جالب:

خداوند در قرآن افراد جهنمی را  " اصحاب النار" و افراد بهشتی را "اصحاب الجنه" معرفی میکند

جهنمی هادر همین دنیا همراه آتش هستند

و

بهشتیها در همین زندگی دنیاهمراه باغها و...هستند

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند نکته:

1-جهنم یعنی اتش

آتش غیبت آتش تهمت آتش دروغ آتش چشم چرانی آتش بی حجابی و... همه اینها از درون شخص است و شخص بااین آتشها همراه ومانوس است وباآن زندگی میکند

اینها همانند بمبهای ساعتی اندکه  در قیامت یکی یکی منفجر میشوند

وجالب است که فرمودند : آتش جهنم اول استخوان بعد گوشت وبعد پوست رامی سوزاندیعنی از درون مشتعل میشود

2-بهشت یعنی باغ     باغی سرشار ازخوشی

خوشی کمک بدیگران خوشی نگهداری چشم خوشی دستگیری ازنیازمند و...

شخص بااین خوشیها مانوس وهمراه است

ودر قیامت لذتش را می برد

وجالب است که فرمودند: قلب مومن جایگاه خداست

وکلام آخراینکه:

بهشت و جهنم ساخته خود بشر است  در این دنیا آنرامیسازد و در آخرت ازآن بهره برداری میکند

 

اللهم العن .....

در شب قدر مستحب است بگوییم:

 اللهم العن قتله امیرالمومنین

خدایا قاتلان امیرالمومنین را لعنت کن

چند نکته:

۱- مگر حضرت علی بیش ازیک قاتل داشت که قتله  با لفظ جمع امده است؟

۲- چراکلمه امیرالمومنین آمد؟ چرا نگوییم علی ابن ابیطالب ؟ اینکه واضحتر است

۳- چرا کلمه  قتله  بعنوان جمع آمد؟ چرا کلمه قاتلین نیامد؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب:

۱- قاتل جسم علی یکنفربود ابن ملجم وبسزای عملش رسید اما قاتلین تفکر علوی بیش ازچند نفر بودند

۲- از لفظ امیرالمومنین بجای علی ابن ابیطالب معلوم میشود که هرکس قاتلین امام هم عصر خودش را لعنت میکند(الان امیرالمومنین وجود مقدس امام منتظر مهدی فاطمه قائم آل محمد است)

۳- قتله بجای قاتلین حاکی ازآنست که قتل مربوط بزمان خاص یا دفعه خاصی نیست (ممکن است چندباراتفاق بیافتد)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نتیجه:

خدایا لعنت کن قاتلان امام زمان را

یعنی آنهایی که ضد امام زمان هستند

مبارزه فکری باهرامام یا پیغمبری کشتن آنهاست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دلیل ما:

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (بقره 61)

مقرر شد بر آنها خوارى و بيچارگى و با خشم خدا قرين شدند. و اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند و نافرمانى كردند و تجاوز ورزيدند

امام صادق ذیل این آیه فرمودند:

والله ماضربوهم و ما قتلوهم ولکن سمعوا احادیثهم فاضاعوها

بخداقسم آنها(بنی اسرائیل)پیامبران را نکشتند وحتی کتک نزدند بلکه فقط حرف آنها را ضایع کردند و گوش ندادند

این کجاو...

چند سال پیش در یک مجلس روضه شرکت کرده بودم که یک مداح پیر مردی اشعاری خواند وخیلی زیبا بود چون پیرمرد بود وازحفظ خواند ازاو تقاضا نکردم که شعررابرایم بنویسد یا...والان شایدبیش از ۱۷ سال ازآنزمان میگذرد وهمچنان لذت اشعارش را حس میکنم

لذا بنده حقیر بابضاعت ناچیزی که در زمینه سرودن شعردارم ازوزن و قالب و سبک آن غزل ناب الهام گرفته وابیات زیر را تقدیم میکنم

بسم الله الرحمن الرحیم

آتش اندر دامن طفلان و لبهای حسین

هر دو سوزانند اما این کجا و آن کجا

 

اسمعیل اندر منی و اکبر اندر کربلا

هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا

 

هاجر اندر مکه و زینب درون قتله گاه

هر دو حیرانند اما این کجا و آن کجا

 

اسمعیل اندر صفااصغرسردست حسین

هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا

 

حیدراندر باغ کوفه زینبش در کوچه ها

هر دو گریانند اما این کجا و آن کجا

 

کوفیان ازبهر غارت کودکان ازترس جان

هردودوانند اما این کجا و آن کجا

 

حر بنزد شاهدین و عابدین در شهرشام

هردو مهمانند اما این کجا و آن کجا

 

ماه اندر آسمان و راس شه اندر تنور

هردو تابانند اما این کجا و آن کجا

مرور چند روایت از مرحوم حاج سید احمد خمینی و آیت الله جوادی آملی درباره سطح زندگی رهبر انقلاب در حالی که ایشان مانع از انتشار وضعیت ساده زندگی شان می شوندخالی از لطف نیست.

غذای بیت المال
یك روز مهمان مقام معظم رهبری بودم . سفره را كه گستردند ، فرزند ایشان نیز نشسته بـود . آیت الله خامنه ای به وی نگاهی كردند و فرمودند : « پاشو برو ! » من خدمت ایشان عرض كردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند ؛ من از او خواستم كه با هم باشیم . آقا فرمودند : « ایـن غـذا مـال بیـت المال است ، شما هم مهمان بیت المال هستید . برای بچه ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند . آنها به منزل بروند و از غذای خانه بخورند » من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است .

راوی: آیت‌الله جوادی آملی
منبع: http://www.tebyan.net/social/house_family/partners/aftermarriage/2009/6/4/93368.html

شهادت يادگار امام از زندگي ساده رهبري‌
وظيفه خود مي‌دانم اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم كه من از وضع منزل حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي‌كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش- كه ظاهراً جهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي‌شدم از آنجا برخاستم و به موكت پناه بردم.

مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني
منبع: http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100944852935

ساده همچون آینه
زندگی مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، بسیار ساده و در پایین ترین سطح و با كم ترین امكانات می باشد.
معظم لَه مانند معمولی ترین افراد جامعه زندگی می‌كنند. ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلم‌برداری كنیم، تامردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند كه ایشان چگونه زندگی می كنند. آقا فرمودند: «اگر شمابخواهید زندگی مرا نشان بدهید می ترسم خیلی‌ها باور نكنند.»

راوی: سید علی اکبر حسینی
http://www.tebyan.net/social/house_family/partners/aftermarriage

ایمان بخدا حلال مشکلات

وقتی شکردرآب حل میشود تمام نقاط آب شیرین میشود

نقطه ای ولو کوچک در آب نیست که شیرینی شکردرآنجا حضور نداشته باشد

مولی علی ع میفرماید : الدنیا دار باالبلا محفوفه همه جای دنیا آغشته به بلاست

وهیچ چیز و هیچکس در دنیا ازگرفتاری وبلا مبرا نیست

حتی اولیاالله و حتی بهترین انسانها همچون امامان و پیغمبران

اصولا خاصیت حضور در دنیا مواجه شدن بابلا ست حتی بسیاری اززندگیهای مرفه نیز بلایا ومشکلات خاص خودش رادارد

بلا ومصیبت هست وبرای همگان هست منتها به اشکال گوناگون[1]

-برخی گرسنگی میکشند   همانند قحطی دیده ها  و بیمارانی که حتی بافراهم بودن غذا اجازه خوردن آنرا ندارند

- برخی دچار استرس واضطراب هستند   غالب افراد مرفه وثروتمند اینگونه اندو درصد استرس بیخوابی و...درایندسته ازاقشارجامعه زیاد است

-برخی زیان دیده های مالی ومادی هستند

-برخی دچار مصیبت ومرگ عزیزان میشوند

-برخی به بن بستهای فکری  در زندگی اجتماعی میرسند

- بعضی بیمار یا مریض دار میشوند

و....

خلاصه نمیشود ازبلاها دور شد

ولی

میتوان کاری کرد که این بلایا ومصیبات در انسان اثر گذار نباشد

و

آن :

 زندگی در سایه ایمان بخداوند است

قد افلح المومنون

مومنان بخداوند رستگارانی هستند (که گزند حوادث آنها را دچار دگرگونی نمیکند)[2]

 

تذکر:

1-   علی ع در نوجوانی وجوانی زندگی فقیرانه داشت وبه اصطلاح امروزی دست وبالش خالی بود وبخش دوم زندگی علی ع  جزو ثروتمندترین انسانهای زمان خودش بود اما تاریخ گواه این حقیقت است که فقر وغنا در شیوه ومرام و طریق معاشرت علی خللی وارد نکرد

                                        

 

2-  امام خمینی ره روزی دراین کشور بعنوان یک دستگیر شده تبعیدی و روزی دیگر بعنوان یک رهبر وپیشوا بود همه دیدیم که این روح تکانی نخورد



[1]  ولنبلونکم بشی من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات

[2]  المومن کاالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف  مومن چون کوهی استوارست که بادهای برانداز زندگی او را دگرگون نمیکند

صانعی مجتهدیست که صلاحیت مرجعیت ندارد

مقام اجتهاد رسیدن به حدی از علم است که شخص بتواند درکتاب و سنت و... جهد وکوشش کند و احکام دین را استخراج کرده بروز رسانی کند وتحویل مردم دهد

لذا  این مقام نه ایجادیست ونه سلبی

یعنی کسی نمیتواند به شخصی بگوید تو ازامروز مجتهدی و یااینکه تو از امروز مجتهد نیستی

مثل اینکه نمیتوانیم به یک شخص بگوییم تو ازامروز آشپزهستی و یااینکه آشپزنیستی زیرا این یک مهارت است ومهارت بدست آوردنیست نه دادنی ویا گرفتنی

اما

در مورد صانعی جامعه مدرسین نگفتند که ایشان مجتهد یا مرجع نیستند بلکه گفتند ایشان صلاحیت برای مقام مرجعیت را ندارد

مثل اینکه در مورد یک آشپزماهر بگویند : او گرچه آشپز ماهریست اما صلاحیت برای آشپزی ندارد زیرا ممکن است غذای مسموم به گرسنگان بدهد

چند تذکر:

- ایشان فتواهایی که خلاف نص صریح قرآن باشد دارند: مثلا ایشان گفتند: پسر خوانده محرم مادر خوانده است وحال آنکه این مخالف نص صریح است

- اگرمجتهدی عمدا گناه کبیره بکند ازعدالت و تصدی این امر خطیر خلع میگردد  ایشان رسما در یک سخنرانی منتخب مردم را که یک مسلمان است  حرامزاده  خواندند و عذرخواهی وابراز ندامت نکردند

تبت یدا.....

دراین سرا گل بی خار کس نچید   آری

چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست

 

تَبَّتْ يَدَا [میر حسینوَ تَبَّ

.

.

سَيَصْلىَ‏ نَارًا ذَاتَ لهََب     زودا كه به آتشى شعله‏ور درافتد

.

.

وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب     و زنش هيزم‏كش است.

 

ولایت مطلقه

در قرآن آمده است:

قومی بعد از حضرت موسی علیه السلام از نبی زمان خودشان خواستند تاکسی رابعنوان جانشین خودوفرمانروای آنها معین کند تا باسپاه جالوت بجنگند[1]

 

نبی آنها پس ازاتمام حجت و گرفتن عهدوپیمان ازآنها فرمود:

خداوند جناب طالوت را برای اینکار مبعوث کرد[2]  (ظاهرا جناب طالوت آدم اسم ورسم دارومشهوروازرجال نامی نبود وازقشرمتوسط یا ضعیف جامعه نیز بود)

همه بااین انتخاب مخالفت کردند وعمده اعتراضشان بعدم صلاحیت طالوت بخاطرضعف مال وثروت اوبود[3]

نبی آنها فرمود:خداوند اورا برگزید[4]{یعنی برای انتخاب جانشینی پیغمبرنظرمردم ودموکراسی نقش وجایگاهی ندارداو جانشین است چه بپذیرید چه نپذیرید همانگونه که حقانیت نبی به نظر مردم بستگی ندارد}وخداوند ملکش را بهر کس که بخواهد می بخشد

ناچار مردم پذیرفتند وسپاه حرکت کرد مقداری که طی مسیر کردند طالوت برای آنها سخنرانی کرد وبه آنها گفت : شماعلاوه براینکه بمن دست بیعت دادید باید دلتان را هم بمن بدهید

مابعدازمدتی به نهرآب میرسیم وشما اگربدون رضایت من رفع عطش کنید وآب بنوشید مردود میشوید[5]

وسپاه طالوت به نهرآب رسیدند خستگی وتشنگی برآنها غلبه کرد اکثریت ازآب خوردند وعده قلیلی که دل به طالوت داده بودند آب نخوردند[6]

نکته ها:

1-   رسول خدافرمود:فقها امت من ازانبیا بنی اسرائیل برترندفقهاامتی افضل من انبیابنی اسرائیل

2-  مردم حق انتخاب جانشین نبی را ندارند چه رسدبه پیغمبر وامام که مرتبه آنهاازنبی بالاتراست

3- طالوت یک فرد معمولی وقتی انتخاب شد دیگربواسطه انتصابش معمولی نیست ومردم بدون اجازه او حتی حق خوردن آب رانیز ندارند

4- الله اکبر جانم فدای رهبر



[1] الم تر الی الملا من  بنی اسرائیل من بعدموسی اذقالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله

 

[2]  قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا

[3]  قالوا: انی یکون له الملک علینا ونحن احق باالملک منه ولم یوت سعه من المال

[4]  قال: ان الله اصطفه علیکم......والله یوتی ملکه من یشا

[5]  قال : ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی ومن لم یطعمه فانه منی  الا من اغترف غرفه بیده

[6]  فشربوا منه الا قلیلا منهم

خوش بودگرمحک تجربه ایدبمیان-تاسیه روی شودهرکه دراو غش باشد

کفارچون شمشیرراازرو بسته ومشخص شده اند باآنها براحتی میشود پیکارکرد وبیننده نیز قضاوت ناحقی ندارد

اماکسی که منافق است نمیشودسریع بااو جنگید بلکه کوتاه آمدن علی علیه السلاموصلح امام حسنعلیه السلام به او فرصت جولان میدهد واو خود کم کم ماهیتش را نشان میدهد

آنگاه حسین میخروشد وتاریخ قضاوت ناحقی علیه او نخواهد کرد

اگربعدازانتخابات آقایان موسوی وکروبی دستگیر میشدند اثبات خبث باطنی آنها دشوار بود

امابمرور خودشان معرف درون خودشان شدند

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِق(انبیا  18)

بلكه حق را بر سر باطل مى‏زنيم، تا آن را درهم كوبد و باطل نابود شونده است

بدون توضیح

باتشکرازدوست عزیزم آقای کیوان عزتی
متن پيام آقاي منتظري :
 
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد علي خامنه اي رهبر منتخب جمهوري اسلامي ايران دامت بركاته ،
پس از سلام و تحيت و تسليت به مناسبت ضايعه جبران ناپذير و مصيبت عظماي عالم اسلام ، ارتحال روح خدا ، پيشواي عاليقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران قائد عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمي امام خميني ( قدس سره الشريف ) كه به همه جهانيان درس فداكاري و مبارزه و قيام در برابر طاغوت ها و مستكبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت مي نمايم جنابعالي را كه فردي لايق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمايت رهبر بزرگ انقلاب بوده ايد در انجام مسئوليت خطير رهبري كه مجلس خبرگان به جنابعالي محول نموده است ياري نمايد تا إن شاء الله موفق شويد به كشور و به ملت مسلمان ايران كه در راه تحقق اهداف و آرمان هاي انقلاب اين همه گذشت و فداكاري از خود نشان داده و با همه وجود در صحنه انقلاب باقي است خدمات شايسته و سازنده اي انجام دهيد و با حفظ سياست نه شرقي و نه غربي در تقويت كشور و پيشبرد مباني و موازين شرع مبين كوشش فرماييد و دشمنان خارجي و داخلي اسلام و كشور را از هر جهت نااميد و مأيوس نمائيد. إن شاء الله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آيات عظام و علماء اعلام و شخصيت هاي متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
۲۳/۳/۱۳۶۸
حسينعلي منتظري 
 
*** 
پاسخ مقام معظم رهبري به اين پيام :

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

آيةاللَّه آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى (دامت‏بركاته)

پس از سلام و تحيت، از پيام تسليت به مناسبت ضايعه‏ى عظيم جهان اسلام، ارتحال پيشواى آزادگان و اميد مستضعفان حضرت امام خمينى (قدّس‏سرّه‏العزيز) و همچنين از دعاى خير و اظهارات محبت‏آميز نسبت به اين‏جانب و تأييد اقدام مجلس محترم خبرگان، متشكرم.

اكنون كه امت بزرگ اسلامى و بخصوص ملت فداكار ايران، با مصيبتى بدين عظمت مواجه شده است، نخستين وظيفه‏ى ما و همه‏ى اقشار و آحاد مردم آن است كه با توكل به خدا و تقويت روح اخلاص و همبستگى و همدلى و همزبانى، حركت عظيمى را كه امام بزرگوار و فقيد ما آغاز كرده و مجاهدت و تلاش بى‏نظيرى را براى تداوم آن مبذول داشته بودند، ادامه دهيم و مطمئن باشيم كه نصرت الهى شامل حال مؤمنان و نيكوكاران خواهد شد.

از خداوند متعال، توفيقات جناب‏عالى را مسألت مى‏نمايم.

سيّد على خامنه‏اى - ۲۵/۳/۱۳۶۸

*****************************************************

متن نامه آقاي منتظري از نشريه « ارزشها » شماره بهمن ۱۳۷۶ ( ويژه نامه آقاي منتظری)

اشک

آيت‌الله بهجت: اگر اشكي از چشم آمد، یعنی به تو اذن داده‌اند
 

  آنچه می خوانید بیانات و توصيه‌هاي حکیمانه عارف واصل و فقیه عالیقدرمرحوم آيت‌الله بهجت است که در مورد عزاداري و گريه بر امام حسين(ع) ایراد شده است:

آقاياني كه به شغل مدّاحي اهل‌بيت مبتلا هستند و به ذكر فضايل و مصائب آن بزرگواران مي‌پردازند، بايد بدانند كه در چه موقعيّتي هستند و چه چيزي را دارند انجام مي‌دهند و براي چه دارند اين كار را مي‌كنند.

بايد بدانند همان مودّت ذِي‌الْقُربي كه در قرآن است پياده مي‌كنند، خواه ذكر فضايل اهل‌بيت (ع) باشد و يا ذكر مصايب آنان، همه اجر رسالت را ادا كردن، و مردم را بر قرآن تثبيت‌كردن است؛ زيرا در قرآن آمده است كه إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي.

اگر كسي بگويد ما قرآن را مي‌خواهيم، ولي با اهل‌بيت كاري نداريم و حَسْبنُا كِتابُ اللّهِ، ما مي‌گوييم: آيا همان كتاب‌الله كه در آن «إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» هست، آن را مي‌گوييد؟ آيا مي‌شود گفت كاري به اهل‌بيت نداريم؟

كتاب‌اللّهي كه در آن مي‌گويد: «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْدر مَتي» آن را مي‌گويي؟ آيا اين بدون اكمال، بدون ولايت اهل‌بيت مي‌شود؟

آن قرآن را مي‌گويي كه مي‌گويد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ»؟

بله، اگر در قرآن شما اين آيه‌ها نباشد، ممكن است بگوييد ما قرآن را مي‌گيريم و در قرآن ما اينها نيست.

علي هذا، بايد بدانيم كه يك واجب بزرگي بر دوش همه هست. معلّمين و مدّاحان بايد بفهمانند كه از محبّت اينها نبايد دست برداشت. همه چيز در محبّت است.

ما اگر خدا را دوست بداريم، آيا ممكن است دوستانش را دوست نداشته باشيم؟

آيا ممكن است اعمالي را كه او دوست دارد، دوست نداشته باشيم؟

آيا مي‌شود كسي دوست خدا باشد ولي دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالي را كه خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالي را كه خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آيا چنين چيزي مي‌شود؟

قهراً كسي كه گفته است «حَسْبُنا كِتابُ اللّه و هيچ چيز ديگري لازم نيست» دروغ واضح و آشكار است، مثل اينكه در روز بگويد حالا شب است و در شب بگويد: حالا روز است.

كتاب‌الله كه پر است از «كُونُوا مَعَ الصّادِقين» كتاب‌الله كه صف متّقين و فاسقين را جدا نموده ببينيد فاسقين چه كساني هستند و متّقين چه كساني هستند. حالا آيا مي‌شود تفكيك و تبعيض كرد؟ اين مثل آن است كه كسي بگويد: ما نصف قرآن را قبول داريم و نصف ديگر را قبول نداريم، كما اينكه يهود و نصاري سيصد سال قبل گفتند: لعن يهود و نصاري بايد از قرآن حذف شود. حتي غير از خداپرستي چيز ديگر در قرآن نبايد باشد. آيا واقعاً اگر قرآن را تنصيف كنيم، قرآن است؟ سپس بگوييم خداپرستي هم لازم نيست. بت‌پرستان هم بگويند خوب ما هم گناهي داريم هم صفايي داريم، هم زنايي داريم، هم مال مردم‌خوري داريم، البته يك مطالبي هم ديگر قائلند كه مي‌گويند لازم نيست خدا يكي باشد، بلكه اينها «شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ» هستند.

پس اگر بنا بر تبعيض باشد، اكثر مردم اصلا خداپرست نيستند، بلكه بت‌پرستند. در صورتي‌كه دين خدا تبعيضي نيست، يا بايد همه‌اش را بگيري يا اينكه هيچ‌چيز را نگيري.

يك مرد ناجوري هنگام مرگ به بچّه‌هاي خودش وصيت كرد: اي بچه‌ها! اينهايي كه شما را به خداپرستي و دينداري دعوت مي‌كنند تا مي‌توانيد وجود خدا را انكار كنيد، وگرنه اگر مغلوب شويد و قبول كنيد كه خدايي هست ديگر از شر اينها راحت نمي‌شويد و بايد تابع اينها باشيد، اگر گفتند زن بايد از روي دست وضو بگيرد و مرد از پشت دست وضو بگيرد، نمي‌تواني مخالفت كني.

در هر صورت بايد ببينيد مدّاحي چيست و مصيبت‌خواني چيست، گرياندن و گريستن چيست؟ برخي آن قدر احمق هستند كه نمي‌فهمند اين اشكTطريقه تمام انبياء عليهم‌السّلام بوده براي شوق لقاءالله و براي تحصيل رضوان‌الله. در مسأله دوستان خدا نيز از همين باب است و محبّت اينها هم ـ اگر در مصائب اينها اشك مي‌آورد و در شادي آنان شادمان، و در حزن آنها محزون مي‌سازد ـ همينطور است.

دليل بسيار است.

اوّل اينكه: همه انبياء عليهم‌السّلام از خوف خدا بُكاء داشتند، آيا از شوق لقاي خدا بكاء نداشتند؟ انبياء عليهم‌السّلام كارشان همين بوده است. اگر كسي انبياء را قبول دارد، بايد بكاء و گريه را قبول داشته باشد.

و همچنين اين مسأله كه وارد شده است و نزد ما ثابت است و اين مطلب در اذن دخول سيد‌الشهداء عليه‌السّلام منصوص است كه «اأَدْخُلُ يا اللّهُ؟ اأَدْخُلُ يا رَسُولُ اللّهِ؟» اي خدا، آيا وارد شوم‌؟ اي پيامبر خدا! آيا داخل شوم؟

از اينها بايد استيذان بشود. اما كيست كه اين مطلب را بفهمد و عاقل باشد: «فَإِنْ دَمَعَتْ عَيْنُكَ، فَتِلْكَ عَلامَةُ الاِذْنِ»
پس اگر چشمت اشك‌آلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] مي‌باشد.

اگر اشكي از چشم آمد، علامت اين است كه به تو اذن داده‌اند. اين اشك چشم من به اعلي‌علييّن مربوط است، اما احمق‌ها مي‌گويند: نه اشك چشم ـ نعوذ بالله ـ خرافات است. در حالي كه اين اشك چشم به بالا مربوط است.

عمل اُمُّ‌داوود آن‌قدر مفصّل است كه بعضي‌ها از ظهر تا غروب نمي‌توانند تمام كنند. دستور است كه در آن سجده آخري سعي بكن از چشمت اشكي بيايد، اگر اشك آمد علامت اين است كه دعاي تو مستجاب شد.

حالا يك عدّه‌اي مي‌گويند اين اشك هيچ كاره است، در حالي‌كه اين اشك مربوط است به اعلي علييّن، از آنجا استيذان مي‌كند و از آنجا استجابت دعا مي‌كند.

لذا كساني كه حاجت مهمّي دارند بايد بدانند نمازها و عبادت‌هايي را كه براي حاجت ذكر شده انجام دهند، براي اينكه چون تثبيت بكنند يا تأييد بكنند و به حاجت خودشان برسند، بايد ملتفت باشند كه بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعي كنند به اندازه بال مگسي، تر بشود. اشك چشم علامت اين است كه مطلب تمام شد.

بله، چيزي كه هست عينك ما درست صاف نيست، ما نمي‌فهميم. چون فرض كنيد ما از خدا خانه مي‌خواهيم و خدا خانه‌اي كه ما مي‌خواهيم براي ما مصلحت نمي‌داند، حالا خدا چه كار مي‌كند، آيا دعاي او را باطل مي‌كند؟ نه بلكه بالاتر از خانه به او مي‌دهد، به مَلَك مي‌فرمايد: «چند سال عمر اين فرد را افزايش بده»، در حالي كه اين بيچاره خيال مي‌كند در برابر اين همه زحمت كه كشيد، اثري از خانه و از دعاي خودش نديد و دعايش مستجاب نشد. چون نمي‌داند كه بالاتر از استجابت اين دعا به او داده است، اين را نمي‌فهمد. بايد به خدا حسن ظّن داشته باشيم و عينك بايد واسع و صاف باشد و كدورت نداشته باشد.

فرهنگ عاشوراومحصولات ضدفرهنگی درعاشورا

مطالب زیرعینا از این وبلاگ  برداشته شده  است  

 جمع نسبتا کثیری ازجوانان کشورکه الحمد لله ازنعمت صدای خوب بهره مندهستند، به جرگه ی مداحان اهل بیت(علیهم السلام) داخل شده اند.مداحان خوش صدایی که در اشاعه ی فرهنگ عاشورایی! بسیار منشا اثر میباشند! معمولا پوسترهای تبلیغاتی این تیپ مداحان عزیز!سرشار از پیام است! ازجمله قسمت های مهم پوستر "دست"مداح گرامی میباشد! دستی که مملو است از انواع انگشتری های عقیق! فیروزه! و ... و همچنین صورت مداح گرامی! به میزان لازم مجهز به مَحاسِن است! و من حیث المجموع باید!!! نتیجه بگیری که طرف خیلی مذهبی است!!

سی دی یکی ازهمین مداحان را تهیه و به منزل میبری تا به یاد مولایت اشکی بریزی و حزن کربلا را مهمان دلت کنی.تراَک اول:صدایی نسبتا محزون! با حس و حال عزا میخواند: آهای اااااکبر حیدر! آهای شــــــــــــــبه پیمبر! و ناخود آگاه تو در ادامه میخوانی: آهای خوووشگل عاشق!!!

تراک بعدی:حس همان!صدا نسبتا توپ و البته خش دار! و خواننده! آخ ببخشید مداح اهل بیت میخواند: خدا نگه دار مدینه!! و باز فلاش بکی میزنی به ترانه ی خدا نگه دارعزیزم!!!حس عزاداریت نسبتا ته میکشد! و حتی در ادامه نسبتا بی خیال محتوای مداحی میشوی! و سعی میکنی نظارتی بر محتویات درونی سی دی داشته باشی. میبینی مجلسیست مملو از عزاداران حسین(ع) که در گوشه ی نسبتا بزرگی از این مجلس جمعی از جوانان فاقد پیرهن! (یا پیرهن سنجاق شده به کمر!) مشغول عزاداریند! با خودت سوال میکنی فلسفه ی اختراع! پیرهن چیست؟ و باز یاد حرف ناجوری میافتی که شنیده ای! بلی! در دستگاه عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) هر عملی مجاز است!!حتی غیرمجازش! و دلت میخواهد لعنتی به ماکیاول بفرستی که با این حرفش اساس اخلاق و انسانیت را زیر سوال برده. تلویزیون را روشن میکنی تا بلکه فرجی حاصل شود! و دلت آرام گردد.صدای مداح به صورت"تیون" شده پخش میشود و باز تو به یاد ترانه های مختلف تیونیستی! میافتی.

واقعا چه کسی مسئول و پاسخگوی این همه بی فرهنگیست؟ کربلایی که روشن ترین حقیقت تاریخ است، کربلایی که نماد مظلومیت خاندان نبوت است،کربلایی که عامل تداوم نهضت های حق مدارانه است، انقدر مظلوم شده که امروزه با تقلید از فرهنگ مبتذل غربی باید احیا شود؟ از نظرفقهی آوازی که مناسب مجالس لهو و لعب باشد؛ مشروعیت ندارد. چه شده که ریتم مداحی هایمان همان ریتم ترانه های غربیست؟ صرف تغییر الفاظ چه مشکلی را حل میکند؟ به گمانم این حرف ها انقدر تکراری هستند که ارزش نوشتن ندارند. اما به والله باید در عزای این نوع عزاداری ها گریه ها کرد.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن.۱: با بچه های هیئتمون سعی میکنیم از سی دی هر مداحی تو برنامه های محرم و ... استفاده نکنیم.بالاخره باید از یه جایی شروع کرد. ان شالله روزی رو ببینیم که مسئولین فرهنگی مون هم برای حل معضلات فرهنگی از یه جایی شروع کنن! ما که امیدواریم!( البته چاره ای غیر از این نداریم!)

پ.ن.۲: وجه تسمیه ی مجالس روضه خوانی به این نام: اولین کتاب مرثیه ی فارسی به اسم" روضه الشهدا" هست که توسط فردی به اسم ملا حسن کاشفی نوشته شده. این کتاب مملو است از تحریفات و افسانه و اسامی جعلی که از اواخر قرن نهم تو کشورمون باب شده.چون تنها کتاب مرثیه ی فارسی بود عموما افراد به منابع اصلی عربی مراجعه نمیکردند و از روی همین کتاب ذکر مصیبت میخوندن.برای همین به این کار میگن، روضه خانی.روضه خوانی یعنی خواندن کتاب "روضه الشهدا" همان کتاب دروغ! (منبع: کتاب حماسه ی حسینی.ص 88)

پ.ن.۳: یه خانومی که فروشنده ی لوازم آرایشی هست میگفت: تو ماه محرم فروش محصولات آرایشی مون چند برابر میشه! بالاخره خانوما هم تو عزاداری های خیابانی شرکت میکنن!

کتاب این پست: بازم میگم حماسه ی حسینی رو بخونید. واقعا خوندن داره.

حکمت 265: (گفتار حکیمان) گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان، و اگر نادرست ، درد جان است.