ادامه مطلب را بخوانيد

 20070131-1495081862-060-copy.jpg
ادامه نوشته

ماهاکه عقل داریم!!!!!!!!!!!!

مولانا شر فالدین دامغانی بر در مسجدی میگذشت. خادم مسجد سگی را در مسجد پیچیده بود و میزد. سگ فریاد می كرد. مولانا در مسجد بگشاد سگ بدر جست. خادم با مولانا عتاب كرد. مولانا گفت: ای یار معذور دار كه سگ عقل ندارد. از بی عقلی در مسجد می آید. ما كه عقل داریم هرگز ما را در مسجد می بینید؟(پی ام.ازطرف مومنی ناشناس)

لعنت بر شیطون؟؟!!!!

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»!لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟» گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟» پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز(پی.ام ازطرف مومنی ناشناس)

گرچه اطفال تو بي شامندشبها باك نيست__خواجه تيهو ميكند هرشب كباب اي رنجبر

 درد بیدردی علاجش آتش است

این........نیازبه توضیح ندارد

 15wf11y.jpg